دوستانه
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید اوقات خوشی رو در این وبلاگ براتون آرزو می کنم.

پيوندها
کویر لوت
گل سرخ
mahsa jo0o0n
asal-love68
دل دریایی
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوستانه و آدرس ashkan.az.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 68
بازدید کل : 48456
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 35
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
اشکان

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, :: 2:11 :: نويسنده : اشکان

 

 

 

تا خدا .. . خداست

الوسلام

این منم مزاحمی که آشناست

 

هزاردفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

 

شماکه گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد، حساب بنده هایتان جداست؟

 

الو.. ...

 

دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟!؟

 

چراصدایتان نمی رسد ... کمی بلندتر

صدای من چطور؟خوب وصاف و واضح و رساست؟؟؟

 

اگر اجازه می دهی برایت درد و دل کنم

شنیده ام که گریه بر همه ی درد ها شفاست...

 

دل مرا بخوان بسوی خود تا سبک شوم

پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

 

الو

مراببخش،باز هم مزاحمت شدم

 

دوباره زنگ می زنم

دوباره

 

تا خدا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداست

دوباره

.

.

.

تا خدا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداست

  

 
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : اشکان

 

کاش ! قلبم درد تنهايي نداشت     /    سينه ام هرگز پريشاني نداشت

کاش!برگهاي آخر تقويم عشق    /      حرفي از يک روز باراني نداشت

کاش! مي شد راه سخت عشق را    /      بي خطا پيمود و قرباني نداشت

 

 
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 3:2 :: نويسنده : اشکان


چقدر قلبت زیباست ( متن عاشقانه )

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

 
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 2:34 :: نويسنده : اشکان


       لپ تاپم رو بردم نمايندگيش، مي گم ضربه خورده کار نمي کنه، يارو ميگه ضربه فيزيکي؟!! پـَـــ نــه پـَـــ ، يکم بي محلي کردم، ضربه روحـــي خورده


      دوستم ميپرسه تو هم مثل من به طبيعت و دريا و گل و چيزاي رمانتيک علاقه داري؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ من فقط به زباله دوني و آشغال و توالت عمومي و چيزاي چندش آور علاقه دارم


سر صبح جمعه از سروصداي زياد از خواب بلند شدم ،رفتم آشپزخونه

مي بينم بابام هي داره دره يخچالو باز مي کنه باز مي بنده

،بهش مي گم چي شده سر صبح خراب شده ؟
گفت : پــ نه پــ دارم مي بندم باز مي کنم بلکه رفرش بشه يه چيزي پيدا کنيم بخوريم


نشستيم همه داريم فيلم مي بينيم، به رفيقم مي گم يکم تلويزيونو بچرخون ؛
ميگه سمت شما؟
پــــَ نــــَ پـــــَ بچرخون سمت قبله، باشد که مقبول درگاه احديت قرار بگيره…


دارم کمرمو با نبش ديوار مي خارونم خواهرم ميگه کمرت مي خاره ؟

ميگم پــــ نه پــــ دارم علامت گذاري مي کنم واسه خرس ها راهو گم نکنن


دارم چايي مي خورم داغ بود سوختم. بابام مي پرسه سوختي؟ مي گم پ نه پ رفتم مرحله بعد


به همکارم مي گم همين الان يه فيلم باحال دانلود کردم، مي گه از تو اينترنت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ از تو کانال کولر، اتفاقاً پهناي باندشم زياده، قطعي هم نداره


       رفتم ساعت سازي به يارو مي گم ساعتم کار نمي کنه، ميپرسه يعني درستش کنم؟ پــــــ نه پـــــــ باهاش صحبت کن سر عقل بياد بره سر کار


      دارم مي رم تو دانشگاه يارو دم در جلومو گرفته مي گه آقا شما دانشجوي همين دانشگاهيد؟ ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دانشجوي دانشگاه آکسفوردم، درس تفسير قرآن رو اينجا واحد ميهمان گرفتم


        رفتم دکتر از منشيه مي پرسم دکتر هست؟ ميگه بله مي خواييد بريد پيششون؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببينم اگه اين وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزيشون رو سرمشق زندگيم قرار بدم و برم

 

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد